ای کاش امشب بجای الله و اکبر سکوت می کردیم.
این کاش امشب بجای الله و اکبر یک دقیقه سکوت می کریدم. سکوتی نه از رضایت که از خشم بسیار.
از نفرت از خشونت و نفرتی از حویاناتی که برای چند روز بیشتر ماندن بر سر قدرت خون بیگناهان در بند را بر زمین می ریزند یا گلوی آنها را با تناب دار می فشارند.
سکونتی از خون های بجوش آمده ملتی پر درد. درد از دست دادن ندا ها و سهراب ها، رامین ها و ...
ما خون مان از این همه بی عدالتی، حق کشی، دزدی، کثافت و پستی به جوش آمده. دیگر شاید وقت اش رسیده باشد که از خدا چیزی نخواهیم بلکه با سکوت خود فریاد بزنیم
مرگ بر دیکتاتور های خون خوار.
مرگ بر دیکتاتوری هایی که ریختن خون مردم از خوردن آب خنک نیز برای شان ساده تر است.
امشب آیا راحت هم به رختخواب می رود جلاد؟ اگر صدای گوش خراش سکوت مان را بشنود؟
سکوت کنیم تا دهانمان بسته باشد و مشت های مان گره کرده بماند تا با دستان مان گردن شان را نشکنیم.
سکوت لازم است، شهر ساکت، آن بزدلان را صدای سکوت بد تر از هر فریادی به لرزه در خواهد آورد. و استخوان های سردشان را در درون تنی بی مایه تکان خواهد داد.
سکوت شاید لازم باشد تا ما خون نریخته باشیم اما بدانند و بترسند از روزی که این سکوت شکسته شود.
امشب سکوت لازم است تا صدای بی گناهانی را بشنویم که صدای شان برای همیشه خاموش شده است.
امشب سکوت لازم است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر