برخی می گویند که ما دویست سال از اروپا عقب هستیم ام آیا ایران در دویست سال گذشته پیشرفت کرده است؟ ببینیم نویسندگان ایرانی دویست سال پیش چه می گویند.
برای پاسخ به این سوال به نوشته های چند روشنفکر، عالم دینی و دیپلمات ایرانی که در اوایل قرن نوزدهم یعنی زمان حکومت فطحعلی شاه به اروپا سفر کرده اند توجه کنید. آیا بیشتر این نوشته ها امروزه نیز مایه مباهات ما و آرزوی ملت ایران نیستند؟
عبداللطیف شوشتری را می توان در زمره نخستین اندیشمندان ایرانی عصر قاجار که به انگلستان سفر گرد محسوب نمود. او که در اوایل قرن نوزدهم به انگلستان سفر کرده، تحت تاثیر آزادی بیان در آن کشور در سفرنامه اش، تحفة العام، می نویسد:
«اخبار مملکت را هر هفته در یک جزو کاغذ... نویسند و از آن پانصد-ششصد جزو قالب زنند و به اطراف مملکت و به خانه های هر یک از اعاظم جزوی فرستند تا جمیع مردم از حوادث مملکت آگاه شوند و کسی که در معین است، مختار است، از او بازپرسی نیست. هر چه بشنود راست یا دروغ، خوب یا بد، حتی اگر امری قبیح از یکی از بزرگان یا از رئیس که بر تمامی مملکت فرمان فرماست سر زند بنویسد و احتیاط نکند.
گویند در این کار مصالح بسیار است... یکی از آن جمله این است که امور مستحدثه درست در تاریخ ظبط درآیند و ثبت گردند... (و نه اینکه مانند) بعضی از مورخین به سبب خوف پادشاهان یا به تعصب مذهب از جاده صواب منحرف گشته موافق مزاج پادشاه عصر و مطابق مذهب خویش هرچه خواستند نگاشته اند...»
اورپا گرد دیگری به نام میرزا ابولحسن شیرازی، معروف به ایلچی که در سال 1809 به اروپا سفر کرده است، چنان غرق در حیرت شده که سفرنامه خود را حیرت نامه نام نهاده. او در سفرنامه خود علاوه بر توضیح کارخانه ها در انگلستان در مورد قانون گرائی در آن کشور سخن ها گفته است. از جمله به داستان «یاغی» شدن یکی از نمایندگان مجلس انگلیس علیه پادشاه می پردازد. او می نویسد علیرغم آنکه وکیل یاغی به حکومت و شخص پادشاه حمله کرده و ناسزا گفته بود، مع ذلک او به رای پارلمان ( و نه تصمیم حکومت) فقط به سه ماه حبس محکوم گردید. اما وکیل یاغی به حکم مزبور اعتراض کرده و در خانه خود بست می نشیند. ایلچی می نویسد که چگونه شمار زیادی از مردم لندن به هواخواهی از این وکیل برخاسته و گرد منزلش اجتماع نموده و مانع از رفتن وی به زندان می شوند. آنهم حبسی که به قول ایلچی «او را غل و بندی نیست و دوستان به دیدن او می روند». ایلچی تعجب خود را از این اتفاقات مخفی نمی دارد و مقایسه می کند که اگر چنین امری در ایران اتفاق افتاده بود و شخصی بر دولت یاغی شده و به شاه و حکومت ناسزا گفته و مردم نیز به حمایت از او اجتماع می کردند، چه اتفاق می افتاد:
«از این معنی حیرتم بر حیرت افزود که در این ازدحام و (بلوا) که اگر در شهری از ایران واقع شده بود از شب دوشنبه تا بحال ده هزار تن به معرض قتل و هلاک افتاده بودند.»
رضا قلی میرزا، از فرزندان فتحعلیشاه، که پس از دیگیری با محمدشاه از ایران گریخت و به انگلستان رفت، تحت تاثیر رعایت قانون در آن کشور قرار گرفته و در سفرنامه اش می نویسد:
«انصاف و درست کرداری ایشان، خود حکم قطع و وصل مهمات است، و در آن مملکت تمام حریت و آزادی است. هر کس هرچه بخواهد موافق قانون خواهد کرد. وزرا و امرا و حتی پادشاه قدرت آن ندارد که مرغی را کشته باشد. اگر فی المثل در غیر موسم به طیور و حوش صحرائی... تنفگی اندازد، او را حکما به محکمه شرع برده حد بر او جاری می کنند.»
عالم بلند پایه شیعه سلطان الواعظین نیز تحت تاثیر قانون و قضا قرار گرفته، چنین می نویسد:
«از جمله قوانین این فرقه (انگلیسی ها) آنست که کسی را بر کسی تسلط نیست، پادشاه و یا امرا هرگاه خواهند بر زیردستان حتی بر خدمه زیادتی و لغوی کنند آن شخص در محکمه شکایت کند و صاحب عدالت هر دو را طلب نموده در مقابل هم نگاه دارد و امر ایشان را فیصل نماید. و چنانچه از زبردستی به زیردستی امری باشد که موجب ایذاء، و هتک حرمت او شود زیردست شکوه کند و به حکم حد جاری شود و به جهت پاس آداب، از جانب پادشاه و عظماء در محکمه عدالت همیشه وکلای ایشان حاضر شود... و این جماعت از قتل نفس بسیار اجتناب ورزند و تا سعی دارند تدبیر نمایند تا در محکمه حکم به قتل نشود...»
منبع : سنت و مدرنیسم، دکتر صادق زیبا کلام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر